آگاهىهاى دينى
راز تداوم ديندارى
1. امام صادق عليه السلام: هر كه از طريق شخصيتگرايى به اين دين در آيد، همان شخصيتها، چنانكه او را به آن در آوردند، از آن خارج سازند و كسى كه از طريق كتاب و سنّت به اين دين گرايش يابد، كوهها بجنبند و او نجنبد (و در عقيده و دينش متزلزل نشود).
2. امام صادقعليه السلام: كسى كه دينش را از طريق كتاب خداى Uبشناسد، اگر كوهها از جاى خود بجنبند، او در دين خود متزلزل نشود وكسى كه ندانسته عقيدهاى را بپذيرد، ندانسته هم از آن خارج شود.
آشنايى با قرآن
قرآن :
بىگمان اين قرآن، به راهى كه استوارترينِ راههاست، هدايت مىكند.
حديث :
3. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هرگاه فتنهها و آشوبها چون پارههاى شبِ تار، شما را فراگرفت، به قرآن روى آوريد؛ زيرا قرآن، شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و گزارشگر بديهاست كه گفتهاش (درباره آن كس كه بدان عمل نكرده) مورد تصديق است. هر كس آن را رهبر خود سازد، او را به بهشت مىبرد و هركس آن را پشتسر اندازد، او را به دوزخ راند. قرآن، راهنمايى است كه به بهترين راه، ره نمايد، و كتابى است كه تفصيل و بيان (حقايق) و تحصيل (مقاصد) در آن است، و آن است جداكننده (حقّ و باطل)، و شوخى و لغو نيست؛ ظاهرى دارد و باطنى، كه ظاهرش حُكم است و باطنش علم. ظاهرش خرّم و زيباست و باطنش ژرف و ناپيدا. ستارگانى دارد و ستارگانش نيز ستارگانى. شگفتيهايش به شماره نيايند و غرايبش كهنه نشوند. در آن است چراغهاى هدايت و فروزانگاه حكمت، و دليل بر معرفت براى كسى كه راه آن را بداند.
پس بايد هر پژوهشگرى ديده انديشه خود را به همه سوى آن بچرخاند و نظر تأمل خود را تا (ژرفاى مفاهيم عميق) آن برساند.
4. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هر كس كه خدا نعمت حفظ كتاب خود را به او عطا كند و گمان كند كه به ديگرى نعمتىبزرگتر از اين نعمتِ او داده شده است، بىگمان، نسبت به بزرگترين نعمت، ناسپاسى كرده است.5. امام صادقعليه السلام: حافظ قرآن كه به آن عمل كند، همراهِ فرشتگان پيغامآورِ بزرگوار و نيكوكار است.
آشنايى با حديث
6. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر كس از امّت من كه چهل حديثْ از حفظ داشته باشد، خداوند در روز رستاخيز، او را دينشناسى عالم برانگيزد.
7. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هركس دو حديث سودمند بياموزد يا آنها را به ديگرى آموزش دهد كه از آن دو حديث، بهرهمند شود، اين كار بهتر از شصت سال عبادت است.
8. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: با يكديگر مذاكره(ى علمى) و ملاقات كنيد و حديث بگوييد؛ زيرا حديث، دلها را صيقل مىدهد. همانا دلها همچون شمشير، زنگار مىگيرند و صيقل دهنده آنها حديث است.
9. امام باقرعليه السلام: همانا حديث ما، دلها را زنده مىكند.
10. امام صادقعليه السلام: جايگاه مردمْ نزد ما را از اندازه رواياتى كه از ما نقل مىكنند، بشناسيد.
دين شناسى
قرآن :
و مؤمنان را نسزد كه همگى رهسپار (ميدان جهاد) شوند. پس چرا از هر جمعيتى از آنان، گروهى كوچ نمىكنند تا دينپژوهى كنند و مردم خود را آنگاه كه به سوى آنها بازگشتند، هشدار دهند، باشد كه پروا پيشه كنند.
بگو: اين، راه من است كه من و هر كس كه پيرو من است، با بصيرت و بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم؛ و خدا منزّه است و من از مشركان نيستم.
حديث :
11. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر چيزى را تكيهگاهى است و تكيهگاه اين دين، فهم دقيق است.
12. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: مَثَل عابدى كه دينشناس نيست، همچون مَثَل كسى است كه شب، (بنايى) مىسازد و روز، ويران مىكند.
13. امام صادقعليه السلام: (اگر)حديثى را بفهمى، بهتر است از آنكه هزار حديث، (نفهميده )نقل كنى.
همه سونگرى به دين
14. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: تنها آن كس مىتواند براى (يارى) دين خداوندقيام كند كه از همه سو به آن، احاطه داشته باشد.
15. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: دين خداىU را هرگز يارى نمىرساند، مگر كسى كه از همه سو آن را احاطه كند.
16. امام على عليه السلام: نگهبانان دين خدا، هماناناند كه دين را بر پا داشتند و يارىاش كردند و از همه سو، آن را در ميان گرفتند و آن را براى بندگان خدا، نگهداشتند و آن را پاس داشتند و رعايت كردند.
هشيارى دينى
17. امام علىعليه السلام: بيدارى در دين، نعمتى است بر آنكه روزىاش شده است.
18. امام علىعليه السلام: اى بندگانِ خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم؛ زيرا اين كار، حقّ خداست بر شما، و موجب حقّ شما بر خدا مىشود.
و به شما سفارش مىكنم كه در راه تقوا، از خدا كمك بخواهيد و به وسيله آن، براى گزاردن حقّ خدا يارى طلبيد؛ زيرا پرهيزگارى، امروزْ پناهگاه و سِپَر است و در فردا، راهى به سوىِ بهشت است. راهِ آن، روشن است و رونده در اين راه، بهرهور و امانتدار آن (يعنى خداى بزرگ)، حافظ و نگهدار. تقوا، همواره خود را بر مردم گذشته و حال، نشان داده است؛ زيرا آنان در فرداى قيامت، به آن نياز دارند؛ فردايى كه خداوند بزرگ، آنچه را پديد آورده است، باز مىگردانَد و آنچه را بخشيده است، باز مىگيرد و از آنچه عطا فرموده است، سؤال مىكند.
پس چه بس اندكاند كسانى كه تقوا را پذيرفتهاند و به شايستگى، آن را به كار بستهاند! آنان از نظر تعداد، كماند و شايستگى توصيف خداى بزرگ را دارند، در آنجا كه مىگويد: «وبندگان بسيارْ شكرگزارِ من، كماند».
پس گوشهاى خود را به تقوا فرا داريد، و به جِد بدان روى آريد، و از هر چه خلاف تقوا بُوَد، دل بكَنيد و تقوا را دلخواه خود شماريد. خود را با پرهيزگارى بيدار داريد و روزِ خود را با آن به سر آريد.
19. امام علىعليه السلام: و همواره خداوند را - كه نعمتها و بخششهايش بىشمار است - در دورانى از روزگار، پس از روزگارى ديگر و در زمانى ميان آمدن دو پيامبر، بندگانى است كه از راه انديشه، با آنان در راز است و از طريق خِرد، با آنان دمساز.
و آنان، چراغ هدايت را به نور بيدارى برافروختند كه در گوشها و چشمها و دلها فروزان ساختند. ايّام اللَّه را به ياد مردم مىآورند و آنان را از عظمت و بزرگوارى او مىترسانند. اينان، همچون نشانههاى بيابانها هستند. كسى كه راه ميانه را در پيش گيرد، او را مىستايند و به نجات و رستگارىاش بشارت مىدهند؛ و كسى را كه به راست و چپ متمايل شود، از راهى كه در پيش گرفته است، نكوهش مىكنند و او را از هلاكت، برحذر مىدارند؛ و آنان، چراغهايى در دلِ تاريكىها و راهنمايانى در ميان شبههها هستند.
انديشه در مسائل دينى
20. امام علىعليه السلام: هر كه ديده انديشه خود را پيوسته بيدار نگه دارد، به اوج خواست خويش دست مىيابد.
21. امام صادقعليه السلام: بيشترين عبادت ابوذر - رحمت خدا بر او باد - دو چيز بود: انديشيدن و پند گرفتن.
22. امام رضاعليه السلام: عبادت، بسيارى نماز و روزه نيست؛ بلكه عبادت، انديشيدن در كار خداىU است.
23. تنبيه الخواطر: از مادر ابوذر، درباره عبادت او سؤال شد. گفت: تمام روز را از مردم كناره مىگرفت و به انديشيدن مىپرداخت.
شبهه شناسى
24. امام علىعليه السلام: شبهه به اين دليل شبهه ناميده شده كه شبيه حقّ است؛ امّا دوستان خدا در هنگام شبهه، روشنايىِ راهشان يقين است و راهنمايشان، راه راست؛ ولى دشمنان خدا بهگاه شبهه، دعوتشان گمراهى است و راهنمايشان كورى.
25. امام علىعليه السلام: از شبهه حذر كنيد؛ زيرا كه شبهه، براى فتنه و گمراهسازى است.
شناخت اساس دين
26. امام علىعليه السلام - درباره ارزش اسلام -: وانگهى، اين اسلام، آيين خداست كه آن را براى خود برگزيد و بر ديده خويش پروريد و بهترين آفريدگانش را ويژه (ابلاغ )آن گرداند و ستونهايش را بر دوستى خود، استوار كرد.
27. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ بندهاى ايمان نمىآورَد، مگر آنكه من برايش دوستداشتنىتر از خودش باشم و خاندانم، برايش ارجمندتر از خاندانش باشند و خانوادهام، برايش دوست داشتنىتر از خانوادهاش باشند و هستىام، برايش دوستداشتنىتر از هستى خودش باشد.
28. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هرچيزى را بنيادى است و بنياد اسلام، دوستى ما اهل بيت است.
29. الأمالي - به نقل از عبدالرزاق بن قيس رحبى -: همراه على بن ابى طالبعليه السلام، بر درِ دار الحكومه نشسته بوديم كه تابش خورشيد، امام را به پناه بردن به داخل دار الحكومه، ناگزير ساخت. حضرت برخاست تا داخل شود كه مردى از قبيله هَمْدان، چنگ در پيراهن ايشان زد و گفت: اى امير مؤمنان! برايم حديثى جامع باز گو تاخداوند، بدان سودم دهد.
حضرت فرمود: «آيا اين سود، در احاديثِ بسيار نيست؟». گفت: چرا؛ ولى مىخواهم حديثى جامع، برايم بازگويى.
حضرت فرمود: «دوستم، پيامبر خدا، برايم اين حديث را گفت كه من و پيروانم، سيراب و سيراب شده، با چهرههايى سپيد، بر حوض (كوثر )وارد خواهيم شد. دشمنان ما نيز تشنهلب و تشنهكام و با چهرههايى سياه، بر حوض، وارد خواهند شد. اين حديث را با كوتاهىاش به جاى حديثى بلند، برگير. تو همراه كسى هستى كه دوستش مىدارى و بهرهات، همان است كه به دست آوردهاى. اينك اى برادر هَمْدانى! رهايم كن».
سپس داخل دار الحكومه شد.
آگاهىهاى سياسى
ايمان و زيركى
30. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: مؤمن، زيرك و هوشيار و بيدار است.
31. امام علىعليه السلام: والاترينِ مؤمنان، زيركترينِ آنهاست.
32. امام علىعليه السلام: مؤمن، زيرك و هوشيار است. شادمانى او در چهرهاش و غمش در دل اوست.
33. امام صادقعليه السلام: مؤمن در ديندارى، قوى است... و دانشِ همراه با بردبارى و زيركىِ همراه با مدارا دارد.
زمان آگاهى
34. امام علىعليه السلام: شبهات، به كسى كه زمان خود را مىشناسد، يورش نمىآورند.
35. امام علىعليه السلام: در معرفت انسان، همين بس كه... زمان خود را بشناسد.
36. امام علىعليه السلام: هركس با زمان دشمنى كند، (زمان) بر زمينش مىكوبد، و هركس تسليم آن شود، به سلامت نمىمانَد.
هشيارى سياسى
37. امام علىعليه السلام: از نشانههاى (پايدارى) دولت، غفلتِ كم (و هشيارى بسيارِ دولتمردان) است.
38. امام علىعليه السلام: از نشانههاى (پايدارى) دولت، بيدارى (دولتمردان )براى مراقبت از كارهاست.
- اجتناب از دشمنى
39. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: جبرئيلعليه السلام درباره هيچ چيز به اندازه دورى كردن از دشمنى با مردم، به من سفارش نكرد.
40. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هيچگاه جبرئيلعليه السلام نزد من نيامد، مگر اينكه مرا پند داد و آخرين سخنش به من اين بود: از دشمنى كردن با مردم، بپرهيز؛ زيرا اين كار، عيب نهفته را آشكار مىسازد و عزّت را از بين مىبرد.
41. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: چهار چيزند كه اندك آنها هم زياد است: آتش، خواب، بيمارى و دشمنى، كه اندك هريك هم زياد است.
42. امام علىعليه السلام: از كينه به دل گرفتن و تخم دشمنى در سينه كاشتن و به يكديگر پشت كردن و دست از يارى هم كشيدن بپرهيزيد، تا اختيار كار خود را داشته باشيد.
43. امام علىعليه السلام: اوج نادانى، دشمنى با مردم است.
44. امام علىعليه السلام: آنكه با مردم بستيزد، با او دشمنى شود.
45. امام علىعليه السلام: يك دشمن (هم) بسيار است.
46. امام علىعليه السلام: «فرزندانم! بپرهيزيد از دشمنى با مردمان؛ چرا كه آنان، از دو دسته خارج نيستند: خردمندى كه با شما حيله مىورزد، يا نادانى كه به سرعت با شما تلافى مىكند. سخن، نَر است و پاسخ، مادينه. هرگاه نر و ماده جمع گردند، قهراً نتيجهاى (حاصل )آيد».
سپس اين شعر را سرود:
«كسى آبرويش محفوظ مىماند كه به پاسخ (سخنش )بينديشد /
آنكه با مردمان به نرمى رفتار كند، به مقصد رسد.
آنكه حريم مردم را نگاه دارد، آنان (نيز )احترامش مىكنند /
و آنكه مردمان را تحقير كند، احترامى نخواهد داشت».
47. امام علىعليه السلام: در دوستى با دوستت، اندازه نگهدار، چه بسا كه روزى دشمنت شود؛ و در دشمنى با دشمنت، از حدّش تجاوز مكن، چه بسا كه روزى دوستت گردد.
48. امام سجادعليه السلام: هرگز با كسى دشمنى مكن، هرچند گمان برى كه به تو زيانى نمىرساند، و به دوستى با هيچ كس بىرغبتى مكن، هرچند كه تصوّر كنى كه سودى به تو نمىرساند؛ زيرا نمىدانى كه چه وقت به دوستت اميد دارى و نمىدانى كى از دشمنت ترسان مىشوى.
49. لقمان - به پسرش -: پسركم! با صد نفر دوست شو و با يك نفر هم دشمنى مكن.
دشمن شناسى
50. امام علىعليه السلام: آنكه سودش در زيان تو باشد، هيچگاه از دشمنى با تو بيرون نباشد.
ب. اقسام دشمنان
51. امام علىعليه السلام: دوستان تو، سه دستهاند و دشمنانت نيز سه دستهاند: دوستانت، دوستِ تو و دوست دوست تو و دشمن دشمنت هستند و دشمنانت، دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.
ج. خطرناكترين دشمنان
52. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: وحشتناكترين چيزى كه از آن براى شما مىترسم، پيشوايانِ گمراهكنندهاند.
53. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: ترسناكترين چيزى كه از آن برآينده شما مىترسم، منافقِ زباندان است.
54. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: آنچه بيش از هر چيز درباره امّتم نگران كننده است، سه چيز است: لغزش عالم، يا مجادله منافق به وسيله قرآن، يا دنيايى كه گردنهاى شما را مىزند. پس، از دنيا بر خويش بترسيد.
55. امام علىعليه السلام: بدترينِ دشمنان، دستنيافتنىترين و پنهانكارترين آنها در حيلهگرى است.
56. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: از دشمن پنهانكار، بيشتر از دشمن آشكار، برحذر باش.
د. ناتوانترين دشمن
57. امام علىعليه السلام: آنكه دشمنىاش را آشكار كند، نيرنگش كم شود.
58. امام عسكرىعليه السلام: سستانديشترين دشمنان، كسى است كه دشمنى خود را آشكار سازد.
تلاش براى دوست كردن دشمنان
59. امام علىعليه السلام: آنكه دشمنش را اصلاحكند، بر جمعيت خود، افزودهاست.
60. امام علىعليه السلام: آنكه مخالفان را اصلاح كند، به مقصود رسد.
61. امام علىعليه السلام: كمال دورانديشى، اصلاح مخالفان و مدارا با دشمنان است.
62. امام علىعليه السلام: اصلاح دشمنان با سخن نيك و رفتار زيبا، آسانتر است از رويارويى و پيكار با آنان با (تحمّل) رنجِ نبرد.
63. امام علىعليه السلام: نيكى به بدكار (آنكه در حقّ ما بدى كرده)، دشمن را اصلاح مىكند.
64. امام علىعليه السلام: - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: اگر دشمنت با تو تظاهر به دوستى و يكرنگى كند، آن را به گرمى بپذير؛ چرا كه اگر اين را ادامه دهد و بدان خو گيرد، دوستىاش خالص گردد.
هشيارى در برابر دشمن
65. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: خيرخواهى از سوى دشمن، محال است.
66. امام علىعليه السلام: آنكه به خواب رود، (بداند كه) دشمنِ او نخوابيده است.
67. امام علىعليه السلام: فريب خوردن كامل، در غافل ماندن از دشمن است.
68. امام علىعليه السلام: آنكه در برابر دشمنش به خواب غفلت فرو رود، نيرنگها او را بيدار مىكند.
69. امام علىعليه السلام: از دشمنت به شدّت برحذر باش.
70. امام علىعليه السلام: از دشمن آسوده خاطر مباش، هرچند (تو را) سپاس گويد.
71. امام علىعليه السلام: كسى كه از دشمنانش انتظار خيرخواهى داشته باشد، نادان است.
72. امام علىعليه السلام: با دشمنت مشورت مكن و خبرت را پنهان دار.
73. امام علىعليه السلام: از مداراى دشمن، فريب مخور كه او چون آب است؛ اگرچه داغ شدنش با آتش طول مىكشد، امّا از خاموش كردنش دريغ ندارد.
74. امام صادقعليه السلام: مهربانى از سوى دشمن، محال است.
كمك نخواستن از دشمن
75. امام علىعليه السلام: آنكه براى انجام يافتن خواسته خود از دشمن خويش، كمك خواهد، از آن دورتر مىشود.
76. السنن الكبرى - به نقل از خبيب بن عبدالرحمان، از جدّش -:پيامبر خدا به يكى از جنگهايش مىرفت كه من و مرد ديگرى كه هنوز مسلمان نشده بوديم، به حضورش رسيديم و گفتيم: ما حيا مىكنيم كه قوممان به سوى جنگى برود و ما حضور نيابيم.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «آيا اسلام آوردهايد؟». گفتيم: نه. فرمود: «ما براى پيكار با مشركان، از مشركان كمك نمىگيريم».
كوچك نشمردن دشمن
77. امام علىعليه السلام: هيچ دشمنى را كوچك مشمار، گرچه ناتوان باشد.
78. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: بپرهيز از كوچك شمردن دشمن؛ چرا كه از مراقبت، باز مىدارد؛ و چه بسيار كوچكى كه بربزرگ پيروز شد!
79. امام علىعليه السلام - در حكمتهاىمنسوب بهايشان -: كارِ دشمن را به هنگامى كه با او نبرد مىكنى، كوچك مشمار؛ چرا كه اگر پيروز شدى، ستايش نشوى، و اگر او بر تو پيروز گشت، معذورت ندارند. ناتوانى كه مراقب دشمن نيرومند است، به سلامت نزديكتر است از نيرومندى كه فريفته ناتوانى دشمن است.
سياست حق وسياست باطل
80. امام علىعليه السلام: دوستِ زيرك، حقيقت است و دشمنش، باطل.
81. امام علىعليه السلام: ما در روزگارى به سر مىبريم كه بيشتر مردم آن بىوفايى را زيركى مىدانند و نادانان، آنان را سياستمدار مىخوانند. آنها را چه مىشود؟ خدا آنها را بكشد! شخص زيرك، از نيرنگ در كار، آگاه است؛ امّا امر و نهى خدا، مانع اوست و با اينكه قدرت دارد، آن را بهكار نمىبندد. امّا آنكه پرواى دين ندارد، فرصتطلبى مىكند و سودجويى مىنمايد.
سياست رفتار با دوستان
82. امام علىعليه السلام: تمام دوستىات را درباره دوستت نثار كن؛ امّا به وى اطمينان تمام منما. با او كمال همراهى را داشته باش؛ امّا تمام رازها را به وى مگو، تا آنكه (از يك سو )حقّ خردمندى را به جا آورده باشى و (از دگر سو )وظايف دوستى را.
83. امام علىعليه السلام: لغزشهاى دوستت را تحمّل كن، براى هنگامه هجوم دشمنت.
84. امام علىعليه السلام: هركس از يارى رسانى به دوستش غفلت ورزد، با گامهاى دشمنش، هشيار مىگردد.
85. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: اينكه دوستت را نزد دشمنت ببينى به تو آسيبى نمىرساند، كه اگر به تو سود ندهد، ضرر نمىزند.
86. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: چون دوستى دارى كه برادرى و محبّتش را نمىپسندى، آن را براى مردم، آشكار مساز كه مانند شمشيرِ كُند در خانه انسان است، كه دشمن را مىترساند و نمىداند كه كُند است يا تيز.
87. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: چون با انسانى دوست شدى، بر تو لازم است كه دوست دوست او نيز باشى؛ ولى لازم نيست كه با دشمن او دشمن باشى، چون اين بر خدمتگزار او لازم است، نه بر كسى همانند او.
88. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: هرگاه يكى از يارانت به تو نيكى روا داشت، نهايت خوبى را در حقّ او روا مدار و قدرى از آن را واگذار كه به هنگام آشكار شدن خيرخواهى فراوان او، بر آن بيفزايى.
سياست رفتار با دشمنان
89. امام علىعليه السلام: با دشمنانت مشورت كن تا اندازه دشمنى و اهداف و مقصودشان را از نظرشان دريابى.
90. امام علىعليه السلام: در برخورد با دشمنت، مراقب توان و فرصت مناسب باش تا پيروز شوى.
91. امام علىعليه السلام: پيش از توانمندى، بر دشمن يورش مَبَر.
92. امام علىعليه السلام: به هنگام روى كردنِ دشمن، متعرّض او مشو؛ چرا كه روى كردنش او را بر تو يارى دهد، و به هنگام روى گرداندنِ دشمن، متعرّض او مشو؛ چرا كه روى گرداندنش تو را از كار او كفايت كند.
93. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: كُشندهترينِ چيزها براى دشمنت آن است كه به وى نفهمانى كه او را دشمن گرفتهاى.
94. امام علىعليه السلام: با دشمنت مصافحه كن، هرچند ناپسند دارد، كه اين از فرمانهاى خداىU به بندگانش است. او مىفرمايد: «بدى را با بهترين روش، دفع كن. ناگاه، (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است. امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامتاند به اين مقام نمىرسند، و جز كسانى كه بهره بزرگى (از ايمان و تقوا) دارند، بدان نايل نمىگردند.
95. امام علىعليه السلام: حكيمان پيشين چنين مىگفتند: شايسته است كه آمد و شد به خانهها براى ده منظور باشد: نخستين آن، خانه خداى Uبراى انجام دادن عبادت خدا و برپا داشتن حقّش و اداى فريضه حجّش... و نهمين آن، خانههاى دشمنانى كه مداراى با آنها، (آتش )شرارتشان را خاموش مىكند و با چارهجويى و لطف و مدارا و ديدارشان، دشمنىشان از بين مىرود.
96. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: اندكى به دشمنت نزديك شو تا خواستهات تأمين شود؛ اما در نزديكى با او، افراط مكن كه خود و ياورت را خوار مىكنى، و در چوب آويخته شده در برابر خورشيد بنگر كه چون كجش كنى، سايهاش زياد مىشود و چون در اين كار، زيادهروى كنى، سايه كم مىگردد.
97. امام باقرعليه السلام: بر (گزند) دشمنتان صبر كنيد و آنان را بپاييد.
98. امام صادقعليه السلام - از سفارشهاى لقمان به پسرش، ناتان -: پسركم! از جمله سلاحهايى كه مىتوانى دشمنت را با آن از پاى درآورى، مدارا و ابراز خشنودى از اوست، و از وى دورى مكن كه نهانِ خودت را برايش آشكار كردهاى و او را آماده رويارويى ساختهاى.
سياست رفتار با همگان
99. امام علىعليه السلام: مردمان را با معيار (ويژه) خودشان ارزيابى كن.
100. امام علىعليه السلام: از نشانههاى حكمت، فرمانبردارى از بالا دست و گرامى داشتن همتايان و انصاف با زيردستان است.
101. امام علىعليه السلام: (نمونهاى) از رفتار حكيمانه اين است كه: با بالا دستِ خود، جدال نكنى و زيردستان را خوار نسازى و به كارى كه در توان تو نيست، نپردازى و زبانت با دلت، و گفتارت با رفتارت مخالفت نكند و در آنچه نمىدانى، سخن نگويى و كارها را به هنگام روى آوردن (فراهم شدن زمينه انجام دادن آن) رها نسازى و به هنگام پشت كردن، پيگيرى نكنى.
102. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: با آزاد مردان، تنها با بزرگوارى رفتار كنيد، با مردمانِ متوسط، با ميل و هراس، و با مردمان پست، با خوارى.
103. امام علىعليه السلام: مردم را بر سنّتها و آيينشان برپاى دار و (چنان كن) كه بىگناهان، از تو احساس امنيت كنند و بدكاران، از تو بترسند؛ و به مرزها و كنارههاى شهرها رسيدگى كن.
104. امام علىعليه السلام: بپرهيز از هر كارى كه آزادهاى را از تو بِرَماند، يا جايگاه تو را خوار سازد، يا بدى را به سويت سرازير كند، و يا عقوبتى را بدان عمل در رستاخيز، به دوش كشى!
105. امام علىعليه السلام - در حكمتهاى منسوب به ايشان -: برخى از مردماناند كه اگر بر نيكىشان بيفزايى، تو را كوچك كنند و اگر آنان را دوستِ ويژه قلمداد كنى، تو را سبُك سازند.
خشنودىشان را جايگاهى نيست كه آن را بشناسى، و خشمشان مكانى ندارد كه از آن بپرهيزى. اگر با اينان برخورد داشتى، دوستىهاى عمومى را با آنان به كار بند و آنان را از دوستى خصوصى، محروم ساز، تا آنچه به آنان روا داشتى، مانعى باشد در برابر آسيبهاى آنان، و آنچه را از آنان دريغ داشتى، بردارنده احترام آنان شود.
اخلاق شايسته
اخلاص
قرآن :
گفت: به عزتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.
حديث :
106. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اى ابوذر! بايد در هر كارى انگيزهاى نيكو داشته باشى، حتى در خوابيدن و خوردن.
107. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ بندهاى چهل بامداد براى خدا اخلاص نورزيد، مگر آنكه چشمههاى حكمت از دلش به زبانش جارى شد.
108. امام على عليه السلام: ارزشمندترين مؤمنان از نظر باورهاى دينى كسى است كه داد و ستد و خشم و خشنودىاش براى خدا باشد.
109. المناقِب: زمانى كه امير مؤمنان، عمرو بن عبد وُدّ را در چنگ خود، گرفتار كرد، او را نكشت. جمعى، زبان به نكوهش علىعليه السلام گشودند. حذيفه به دفاع از او برخاست . پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «آرام باش اى حذيفه ! به زودى على علّت درنگ خود را خواهد گفت».
آن گاه، علىعليه السلام عمرو را كُشت. وقتى برگشت، پيامبرصلى الله عليه وآله علّت درنگش را جويا شد. گفت: «او مادرم را دشنام داد و به صورتم آب دهان انداخت و من ترسيدم اگر او را بكشم، براى دلخوشى خودم باشد . از اين رو، رهايش كردم تا خشمم فرونشيند. سپس او را به خاطر خدا كشتم».
110. فاطمه عليها السلام: هر كه عبادت ناب و خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برَد، خداوندU، بهترين كارى را كه به صلاح اوست، برايش فرو فرستد.
111. امام صادق عليه السلام: عمل خالص، آن است كه نخواهى كسى جز خداىU ، تو را بر انجام دادن آن بستايد.
112. بحار الأنوار: در داستان موسى و شعيبعليهما السلام آمده است: زمانى كه موسى نزد شعيب رفت، شعيب، آماده خوردن شام بود. پس به موسى گفت: اى جوان! بنشين شام بخور. موسى گفت: پناه بر خدا!
شعيب گفت: چرا؟ مگر گرسنه نيستى؟ موسى گفت: چرا؛ امّا مىترسم اين پاداشِ آبى باشد كه به دخترانت دادم. من از خاندانى هستم كه اگر همه زمين پُر از طلا شود، كمترين كار آخرت را به آن نمىفروشيم.
شعيب گفت: اى جوان! به خدا اين پاداش آن كار تو نيست؛ بلكه عادت ما و پدران ما، ميهماننوازى و اطعام است.
در اين هنگام، موسى نشست و شام خورد.
توكل
قرآن :
كسى كه تقوا (و پارسايى) پيشه كند، خداوند راهى براى بيرون شدن (از گرفتاريها )برايش فراهم كند و او را از راهى كه گمان نمىبرَد، روزى دهد؛ و كسى كه بر خدا توكلّ نمايد، او برايش بس است.
حديث :
113. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هركه دوست دارد نيرومندترينِ مردم باشد، بايد به خدا توكّل كند.
114. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر كه به خدا توكّل كند، خداوند، هزينه او را كارسازى مىكند و از جايى كه گمان نمىبَرد، به او روزى مىرساند.
115. جبرئيلعليه السلام - در پاسخ به سؤال پيامبرصلى الله عليه وآله از او درباره تفسير توكّل بر خداوند -: دانستن اين مطلب است كه مخلوق، نه زيانى مىزند و نه سودى مىرساند، نه مىدهد و نه جلوگيرى مىكند، و نااميدى از خلق است. هرگاه بنده چنين باشد، ديگر براى احدىجز خداوند، كار نمىكند و اميد و بيمش از كسى جز خداوند نيست، و چشم طمع به هيچ كس جز خدا ندارد. اين است معناى توكّل.
116. امام علىعليه السلام : ريشه نيرومندى دل، توكّل به خداست.
117. امام جوادعليه السلام: اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چيز گرانى است و نردبانِ رسيدن به هر بلندايى.
ايثار
قرآن :
و (آنها را) بر خود مقدّم مىدارند، هرچند خودشان نيازمند باشند، و كسانى كه از آزمندى نفس خود در امان مانند، آناناند كه رستگاراناند.
حديث :
118. امام على عليه السلام : بهترينِ مؤمنان، آن كسى است كه از جان و خانواده و دارايى خود، (در راه خدا) بيشتر مايه بگذارد.
119. الكافى - به نقل از على بن سويد سائى، از امام كاظمعليه السلام -: به او (امام كاظمعليه السلام) گفتم: مرا اندرز ده فرمود: «تو را به پرواى الهى سفارش مىكنم». سپس سكوت كرد. من از تنگدستىام به او شكوِه كردم و گفتم: به خدا سوگند، لباس بر تن نداشتم، به طورى كه ابو فلان، دو جامهاى را كه بر تن خود داشت، درآورد و به من پوشاند! حضرت فرمود: «روزه بگير و صدقه بده».
گفتم: از همان اندكْ كمكى كه برادرانم به من مىكنند، صدقه بدهم؟ فرمود: «آنچه را كه خداوند به تو روزى كرده است، صدقه بده، هر چند خودت بدان محتاج باشى».
زهد
120. امام على عليه السلام : زهد، كميابترينِ چيزها و ارزشمندترين چيزى است كه آدمى مىشناسد. همگان آن را مىستايند؛ ولى بيشتر مردم، آن را وا مىنهند.
121. امام على عليه السلام : زهد، خوى پرهيزگاران است و سرشتِ توبهكنندگان.
122. امام على عليه السلام : دل از دنيا بر كَن، تا خداوند تو را به عيبها و زشتيهاى آن بينا كند، و غافل مباش؛ زيرا كه تو بىمراقب نيستى.
123. امام على عليه السلام : هرچه در دنيا از دست دهى، غنيمتى براى توست.
124. امام باقرعليه السلام : حلوايى از آرد و خرما خدمت امير مؤمنان على بن ابى طالبعليه السلام آورده شد. حضرت از خوردن آن خوددارى ورزيد. گفتند: آيا آن را حرام مىدانى؟
فرمود: «نه؛ امّا مىترسم نفْسم به آن علاقهمند شود و به دنبال آن بروم». سپس اين آيه را تلاوت كرد: «شما بهرههاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان برديد و از آنها بهرهمند شديد».
125. امام صادق عليه السلام : همه خير در يك خانه نهاده شده و كليد آن، بىاعتنايى به دنيا قرار داده شده است.
126. بحار الأنوار - به نقل از سويد بن غفله -: بعد از آنكه با امير مؤمنان، بيعت خلافت بسته شد، خدمت ايشان رسيدم. تنها در اتاق خود بر بوريايى كوچك نشسته بود. گفتم: اى اميرمؤمنان! بيت المال در اختيار توست و من در اتاق تو اثاثى كه براى هر خانهاى لازم است، نمىبينم؟
حضرت فرمود: «اى پسر غفله! آدم خردمند براى خانهاى كه بايد تركش نمايد، اثاث فراهم نمىكند. ما را سراى امنى است كه بهترين متاع خود را به آن منتقل كردهايم وخود نيز به زودى آن جا مىرويم».
- همت بلند
127. امام علىعليه السلام: بهترينِ همّتها، بلندترينِ آنهاست.
128. امام على عليه السلام: هرگاه در طلب چيزى بر مىآيى، بلنْد همّت باش.
129. امام على عليه السلام : بردبارى و وقار، دو همزادند كه مولود بلندْ همّتىاند.
130. امام سجّادعليه السلام: (خدايا!) از شهادت دادن، عادلانهترينِ آن را و از عبادت، با نشاطترينِ آن را... و از همّت، عالىترينِ آن را از تو مىخواهم.
مروت
131. امام على عليه السلام : مردانگى، نامى است كه همه فضايل و محاسن را در بر مىگيرد.
132. امام حسنعليه السلام - در پاسخ به سؤال درباره معناى جوانمردى: حفظ دين و عزّت نفس و نرمش و مداومت بر نيكى و احسان و گزاردن حقوق و دوستى نمودن با مردم است.
شجاعت
قرآن :
(پيامبران الهى) همان كسانى هستند كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از هيچكس جز خدا بيم ندارند.
حديث :
133. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: بدان كه خداوند، ديده تيزبين به هنگام در رسيدن شهوتها و عقل كامل به هنگام فرود آمدن شبهات را دوست دارد. همچنين خداوند، بخشش را -گرچه به چند دانه خرما باشد و دلاورى را -گرچه به كُشتن مارى باشد دوست دارد.
134. امام على: شجاعت مرد، به قدر همّت اوست و غيرتش، به قدر تن ندادن او به ذلّت.
135. امام حسنعليه السلام - در پاسخ به اين سؤال كه شجاعت چيست؟ -: ايستادگى در برابر هماوردان و پايدارى در نبرد است.
قوّت
136. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : «خداوند - تبارك و تعالى - مؤمن ضعيفى را كه هيبت و صلابت ندارد، دشمن مىدارد». (سپس) فرمود: «او (مؤمن ضعيف)، كسى است كه نهى از منكر نمىكند».
137. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: مؤمنِ نيرومند، بهتر و نزد خدا محبوبتر از مؤمن ناتوان است؛ گرچه در هر يك، خيرى است. براى به دست آوردن آنچه برايت سودمند است، سرسختانه بكوش و از خدا يارى بخواه و ناتوان مباش، و اگر دچار مشكلى شدى، مگو: «اگر چنين مىكردم، چنين و چنان مىشد»؛ بلكه بگو: «اين، تقدير خدا بود و هرچه خدا بخواهد، همان مىشود»؛ زيرا «اگر» گفتن، راه را براى كار شيطان مىگشايد.
138. امام على عليه السلام : هر كه كار كند، نيرومندتر شود و هر كه در كارْ كوتاهى ورزد، بر ضعف و سستى او (در كارها) افزوده شود.
139. امام صادقعليه السلام : همانا نيروى مؤمن، در دل اوست. مگر نه اين است كه مىبينيد بدنى ضعيف و پيكرى نحيف دارد و با اين حال، شب را به عبادت مىگذراند و روز را روزه مىگيرد؟
قاطعيت
140. امام علىعليه السلام : فرمان خداى پاك را تنها كسى مىتواند اجرا كند كه سازشكار نباشد و نيرنگ نزند و آزمنديها او را نفريبد.
141. امام على عليه السلام : به جان خودم سوگند كه در جنگيدن با كسى كه در برابر حق بِايستد و در گمراهى فرو رود، هرگز مسامحه و سستى روا نمىدارم.
142. امام صادق عليه السلام : مبادا در اجراى فرمان خدا سستى كنيد كه هر كس در اجراى فرمان خداوند، سستى روا دارد، خداوند در روز رستاخيز، او را خوار گردانَد.
استقامت
قرآن :
پس همان گونه كه فرمان يافتهاى، استقامت بورز، و نيز هر كس با تو روى به سوى خداوند آورده است (، استقامت ورزد).
استقامت كن، همانگونه كه فرمان يافتهاى، و از هوسهاى آنان پيروى مكن.
بىگمان، كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس پايدارى نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آيند (و گويند )كه مترسيد و اندوهگين نشويد، و شما را مژده باد به بهشتى كه (در دنيا) به شما وعده داده مىشد. ما دوستان و ياران شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم و هر چه دلهايتان بخواهد، (در بهشت )براى شماست، و هرچه خواستار باشيد، در آنجا خواهيد داشت.
حديث :
143. امام علىعليه السلام: گفتم: اى پيامبر خدا! مرا سفارشى فرما. فرمود: «بگو: "پروردگار من خداست" و آن گاه (بر اين گفته)، ايستادگى كن».
من گفتم: پروردگار من خداست و توفيق، جز از خدا نخواهم، به او توكّل مىكنم و به سوى او باز مىگردم. پيامبر خدا فرمود: «علم، گوارايت باد، اى ابو الحسن، كه دانش را خوب نوشيدى و از آن، نيكو سيراب گشتى!».
144. امام علىعليه السلام: بدانيد، كه خداى - تبارك و تعالى - از بندگان بىثبات و دَمدَمى مزاج خود، نفرت دارد. پس، از حق و ولايت اهل حق (ائمه اطهارعليهم السلام) دور نشويد؛ زيرا كسى كه ديگران را به جاى ما برگزيند، هلاك مىشود.
145. امام علىعليه السلام : هر كس با استقامت همراه باشد، سلامتى از او جدا نخواهد شد.
146. امام صادقعليه السلام: مؤمن در دين، نيرومند است... نيكرفتارى در استقامت و پايدارى.
تحمل سختى
147. امام على عليه السلام : برترينِ كارها، كارى است كه خود را بر انجام دادن آن به سختى وادارى.
148. امام على عليه السلام : پاداش كار، به اندازه رنج و زحمتى است كه دارد.
149. امام على عليه السلام : با رنج بسيار است كه درجات رفيع و آسايش هميشگى به دست مىآيد.
150. امام على عليه السلام: قلب دوستدار خدا، خستگى براى خدا را بسيار دوست دارد و قلب بىخبر از ياد خدا، آسايش را دوست دارد. پس اى آدميزاد! گمان مبر كه مقام والاىِ نيكى را بى سختى به دست مىآورى؛ زيرا حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبُك، شيرين و سست.
151. امام على عليه السلام : بزرگواريها با دشوارى به دست مىآيند، و مزد و ثواب، با رنج.
آرامش
قرآن :
اوست كه اطمينان و آرامش را در دلهاى مؤمنان، فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند، و سپاهيانِ آسمانها و زمين، از آنِ خداوند است؛ و خداوند، همواره دانا و حكيم است.
حديث :
152. امام باقرعليه السلام - در تفسير سخن خداى تعالى: «اوست كه اطمينان و آرامش را در دلهاى مؤمنان فرو فرستاد...» -: آن آرامش، ايمان است.
153. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: نيكوترين زيور مرد، آرامش همراه با ايمان است.
ميانه روى
154. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هيچگاه بندهاى بر شناخت خود از دينش نيفزود، مگر اينكه بر ميانهروى او در عملش افزوده گشت.
155. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : همانا اين دين، استوار است. پس با ملايمت در آن وارد شويد و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحميل نكنيد كه در آن صورت، به سوارِ درماندهاى مىمانيد كه نه سفرى را پيموده و نه مَركبى (با نشاط )به جا گذاشته است.
156. امام صادق عليه السلام: خداوندU، ميانهروى را دوست دارد.
ر.ك: افراطيگرى، ص 161
امانت دارى
قرآن :
و (از ويژگيهاى اهل ايمان اين است كه) آنان امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند.
حديث:
157. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: به نماز و روزه و حج و بخشش و نالههاى شبانه زياد آنها نگاه نكنيد؛ بلكه به راستگويى و امانتدارى آنها بنگريد.
158. امام علىعليه السلام: به كسى كه تو را امين قرار داده است، خيانت مكن، هرچند او به تو خيانت كرده باشد و راز او را فاش مساز، اگرچه او راز تو را فاش ساخته باشد.
159. امام باقرعليه السلام: سه چيز است كه خداوندU، دست هيچ كس را در آنها باز نگذاشته است: برگرداندن امانت به نيكوكار و بدكار؛ وفا كردن به عهد با نيكوكار و بدكار؛ و نيكى كردن به پدر و مادر، خوب باشند يا بد.
160. امام صادقعليه السلام: ببين علىعليه السلام به سبب چه چيز، آن منزلت را نزد پيامبر خدا پيدا كرد، از همان پيروى كن. همانا علىعليه السلام با راستگويى و امانتدارى، آن مقام را نزد پيامبر خدا يافت.
161. امام صادقعليه السلام: اگر ضارب و قاتل علىعليه السلام (هم) مرا امين بشمارد و از من خيرخواهى كرده و با من مشورت كند و من امانتش را بپذيرم، آن را به او باز خواهم گرداند.
تولى وتبرا
162. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: استوارترين دستاويز ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست.
163. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - (هنگامى كه از خداوند متعال پرسيد: )پروردگارا! كداميك از بندگان نزدت محبوبترند؟» فرمود -: «كسانى كه در راه من با يكديگر دوستى مىكنند و چنان براى (شكستن )حرمتهايم خشمگين مىشوند كه پلنگ سركش، خشمگين مىشود».
164. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بالاترين ايمان، اين است كه دوستى و دشمنىات براى خدا باشد و زبانت را در ذكر خدا به كارگيرى و آنچه براى خود دوست دارى، براى مردم نيز دوست داشته باشى و آنچه را بر خود نمىپسندى، بر مردم نيز نپسندى و به نيكى سخن گويى يا خاموش بمانى.
165. امام على عليه السلام : دين، درختى است كه ريشه آن، يقين به خداست و ميوهاش، دوستى كردن و دشمنى ورزيدن براى خدا.
166. امام صادق عليه السلام : هر كس دوستى و دشمنىاش براى دين نباشد، دين ندارد.
راستگويى
قرآن :
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد.
حديث:
167. امام علىعليه السلام: راستى، محكمترين ستون ايمان است.
168. امام صادقعليه السلام: فريب نماز و روزه مردم را نخوريد؛ زيرا آدمى، گاه چنان به نماز و روزه خو مىكند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مىكند؛ بلكه آنان را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.
حقگويى
169. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هان ! مبادا ترس از مردم، مانع از آن شود كه كسى حق را بداند و نگويد. بدانيد كه برترين جهاد، سخن حقّى است كه در برابر فرمانرواى ستمگر گفته شود.
170. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ صدقهاى نزد خداوندU، محبوبتر از گفتن حق نيست.
171. امام علىعليه السلام : نزديكترينِ بندگان به خداى متعال، حقگوترينِ آنهاست، هر چند به زيانش باشد، و عمل كنندهترينِ آنهاست به حق، هر چند برخلاف ميلش باشد.
رازدارى
172. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : فاشكردن راز برادرت، خيانت است. پس، از اين كارْ دورى كن.
173. امام علىعليه السلام: پيروزى با دورانديشى به دست مىآيد و دورانديشى، با رايزنى و رايزنى، با رازدارى.
174. امام علىعليه السلام: سينه خردمند، صندوقچه راز اوست.
175. امام علىعليه السلام: موفّقترين كارها، كارىاستكه با رازدارىِ كامل انجام شود.
176. امام صادقعليه السلام: راز تو جزئى از خون توست. پس نبايد كه در رگهاى غير تو جريان يابد.
177. امام صادقعليه السلام: دوستت را از راز خود، آگاه مكن، مگر بر رازى كه اگردشمن از آن آگاه شود، نتواند به تو زيانى رساند؛ زيرا دوست نيز ممكن است كه روزى دشمن شود.
178. امام جوادعليه السلام: آشكار كردن چيزى پيش از آنكه استوار گردد، موجب تباهى آن مىشود.
انصاف
179. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - در سفارش به ابن مسعود -: از جانب خود به مردم، حق بده و با انصاف باش و نسبت به آنان، خيرخواه و مهربان باش؛ زيرا اگر چنين بودى و خداوند بر مردم سرزمينى كه تو در آن بهسر مىبرى، خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه مىكند وبه خاطر توبه آن مردم، رحم مىكند. خداى متعال مىفرمايد: «و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستمى هلاك كند».
180. امام علىعليه السلام: انصاف، برترينِ فضايل است.
181. امام على عليه السلام: مؤمن، بر آنكه با او دشمنى مىورزد، ستم نمىكند و در راه آنكه دوستش دارد، دست به گناه نمىزند.
182. امام على عليه السلام : بزرگترين ثواب، ثواب انصاف و دادگرى است.
183. امام علىعليه السلام: نظام و رشته دين، دو خصلت است: انصاف داشتن، و يكسانى و يكرنگى با برادران.
184. امام صادقعليه السلام: دعوت كردن برادران به رعايت انصاف، از انصاف به دور است.
اظهار دوستى
185. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: اساس عقل، پساز ايمان به خداىU، دوستىبا مردم است.
186. امام علىعليه السلام: با اظهار دوستى، دوستى پديد مىآيد.
187. امام علىعليه السلام: هركه با مردم الفت بگيرد، دوستش خواهند داشت و هركه با مردم دشمنى ورزد، منفور آنان مىشود.
188. امام باقرعليه السلام: باديهنشينى از قبيله بنى تميم نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و به ايشان گفت: سفارشى به من كن. از جمله سفارشهاى حضرت به او اين بود: «با مردم،اظهار دوستى كن، تا دوستت بدارند».
حُسن خلق
189. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بهترينِ مؤمنان، خوشخوترينِ آنهاست.
190. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اسلام، خوشخويى است.
191. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : خداى سبحان، مكارم اخلاق را سبب پيوند ميان خود و بندگانش قرار داده است. پس، هريك از شما را همين بس كه به خويى كه متّصل به خداست، چنگ آويزد.
192. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند متعال، زيباست و زيبايى را دوست مىدارد، خويهاى والا را دوست دارد و خصلتهاى پست را ناخوش مىدارد.
193. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : نيكخويى، خير دنيا و آخرت را از آنِ خود كرده است.
194. امام على عليه السلام: اى كميل ! به خانواده خود فرمان ده كه در روز، در پى كسب مكارم اخلاق باشند و در شب، نياز كسى را كه خفته است، بر آورند.
195. امام علىعليه السلام: اگر هم به بهشت، اميد (و باور )نمىداشتيم و از دوزخ، نمىهراسيديم و پاداش و كيفرى در ميان نمىبود، باز شايسته بود كه در طلب مكارم اخلاق برآييم؛ زيرا كه راه پيروزى را مىنمايانَد.
196. امام حسنعليه السلام: همانا نيكترين نيكويى، خوى نيكوست.
197. امام باقرعليه السلام: كاملترينِ مؤمنان، خوشخوترينِ آنهاست.
198. امام صادق عليه السلام - در پاسخ به پرسش از حدّ و معناى حُسن خُلق -: حُسن خلق اين است كه نرمخو و مهربان باشى، گفتارت را پاكيزه نمايى و بابرادرت با خوشرويى برخورد كنى.
199. الكافى - به نقل از ابن محبوب، از يكى از ياران امامصادقعليه السلام : به ايشان (امام صادقعليه السلام) گفتم: حدّ خوشخويى چيست؟
فرمود: «در رفتارت افتادگى كنى، سخنت را شيرين نمايى، و برادرت را با روى گشاده ديدار كنى».
فروتنى
قرآن :
اى مؤمنان! هركس از شما از دين خود (اسلام) برگردد،(بداند كه )خداوند، به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. (اينان) با مؤمنان، مهربان و فروتناند و با كافران، سختگيرند.
حديث :
200. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خوشا به حال كسى كه براى خداى متعالْ فروتنى كند، بىآنكه او را كاستىاى باشد، و خود را ذليل گردانَد، بىآنكه او را خوارىاى باشد!
201. امام علىعليه السلام - در توصيف فرشتگان -: خداوند، آنها را در جاى خود،امين وحى خويش گردانيد و آنان را وا داشت تا امانتهاى امر و نهى خود را به رسولان برسانند ... و دلهايشان را در پوششى از تواضع، خشوع و آرامش درآورد.
202. امام علىعليه السلام: بر تو باد فروتنى؛ زيرا كه آن، از بزرگترينِ عبادتهاست.
203. امام رضاعليه السلام - در پاسخ ابن جهم كه پرسيد: حدّ و مرز تواضع كه هرگاهبنده آن را به كار بندد، فروتن است، چيست؟ -: فروتنى درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان، اندازه خود را بشناسد و با سلامتِ نفس، خود را در آن جايگاه قرار دهد. دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كند كه انتظار دارد با او رفتار كنند. اگر بدى ديد، آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورَد و از مردم، درگذرد كه خداوند، نيكوكاران را دوست دارد.
سرفرازى
204. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: «هر كه نزد توانگرى رود و از سرِ چشمداشت به آنچه اودارد، در برابرش كُرنش كند، دو سومِ دينش از بين برود».
سپس فرمود: «سراسيمه نشو! چنين نيست كه هركس از شخص خدمتگزارى به چيزى برسد و بدين سبب، او را احترام و تجليل كند، لزوماً دو سومِ دينش از بين مىرود؛ بلكه ببين كهآيا قصدش از اين كُرنش، پاداش الهى است يا مىخواهد براى به دست آوردن چيزى از دارايىاش او را فريب دهد».
205. امام علىعليه السلام: چه نيكوست فروتنى توانگران در برابر تهيدستان، به قصد رسيدن به اجر خداوند، و نيكوتر از آن، بىاعتنايى و سرفرازى درويشان است در برابر توانگران، از سرِ اعتماد به خداوند.
بيم نداشتن از غير خدا
قرآن :
(پيامبران الهى) همان كسانى هستند كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند.
همان كسانى كه بعضى به ايشان گفتند كه مردم (مشرك مكّه) براى (نبرد با )شما گِرد آمدهاند، از آنان بترسيد؛ امّا (اين خبر) بر ايمان آنان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و او خوبْ كارسازى است.
حديث :
206. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خوشا بر آنكه ترس از خدا، او را از ترس از مردم، بازداشته باشد!
207. امام على عليه السلام : بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر، اجل كسى رانزديك نكرده و روزىِ كسى را نبُريده است.
بيم نداشتن از ملامت مردم
قرآن :
اى مؤمنان! هركس از شما از دين خود (اسلام) برگردد، (بداند كه )خداوند، به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. (اينان) با مؤمنان، مهربان و فروتناند و با كافران، سختگيرند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىهراسند.
حديث :
208. امام على عليه السلام : در راه خدا از سرزنش هيچ نكوهشگرى مترسيد كه او شما را در برابر هر كس كه بخواهد به شما گزندى برساند و ستمى روا دارد، محافظت مىكند.
209. امام سجّاد عليه السلام - در پاسخ مردى كوفى كه نامهاى به ايشان نوشت و دربارهخير دنيا و آخرت جويا شد، نوشت -: به نام خداوند بخشنده مهربان! امّا بعد؛ كسى كه در راه خشنود كردن خدا از خشم مردم، پروايى نداشته باشد ، خداوند او را از كارهاى مردم، بىنياز گردانَد و خود كفايتش كند و هر كه براى جلب خشنودى مردم، خدا را به خشم آورد، خداوند او را به مردم وا گذارد. والسلام!
210. امام هادىعليه السلام: هر كه آفريدگار را فرمان برَد، از خشم و ناخشنودى آفريده، پروايى به دل راه ندهد.
211. الخصال - به نقل از ابوذر -: پيامبر خدا به من سفارش فرمود كه در راه خدا، از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم.
هراس نداشتن از كمى همراهان
212. امام على عليه السلام : اى مردم! در راه راست، به دليل شمارِ اندك رهروان آن، احساس تنهايى و ترس نكنيد؛ زيرا مردم بر سفرهاى گِرد آمدهاند كه سيرى آن، كوتاه و گرسنگىاش طولانى است.
احساس تقصير
213. امام علىعليه السلام: سپاسْ خدايى را كه سخنوران از ستايش وى ناتواناند و حسابگران، شمارش نعمتهايش را نتوانند و تلاشگران، از عهده اداى حقّ او برنيايند.
214. امام علىعليه السلام: سپاسْ خدايى را كه گنهكاران نيز از بخشش او بهره مىبرند و فرمانبردارانِ كوشا نيز نمىتوانند كوچكترين نعمتش را پاس بگزارند.
215. امام علىعليه السلام: هيچ كس -گرچه در به دست آوردن رضاى حق، حريصباشد و در اين راه تا جايى كه مىتواند بكوشد نمىتواند طاعتى را كه شايسته مقام خداوند سبحان است، به جاى آورد؛ ولى از حقوق واجب خداوند بر بندگانش اين است كه به اندازه توانايى خويش، در خيرخواهى و نصيحت بندگانش بكوشند و براى برقرارى حق در ميان خودشان هميارى كنند.
216. امام كاظمعليه السلام: همواره بكوش و زنهار كه خود را در پرستش خداىU بىتقصير مدانى؛ زيرا خداوند، آن گونه كه شايسته پرستش است، پرستش نمىشود.
دورى از اخلاق نكوهيده
بداخلاقى
217. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بدخويى، گناهى نابخشودنى است.
218. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - وقتى به ايشان گفته شد كه فلان زن، روزها را روزه مىگيرد و شبها را به عبادت مىگذراند؛ امّا بداخلاق است و همسايگانش را با زبان خود مىآزارد -: خيرى در آن زن نيست. او اهل دوزخ است.
عصبانيت
219. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: پهلوانى، به زمين زدن حريف نيست؛ بلكه پهلوان كسى است كه در هنگام خشم، خويشتندار باشد.
220. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - در پاسخ به مردى كه از آن حضرت، اندرزى خواست -: «خشمگين مشو». آن مرد مىگويد: من در سخن پيامبر خدا انديشه كردم. ديدم كه خشم، فراهمآورنده همه بديهاست.
221. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: دوستى خدا براى آنكه خشمگين شود و آنگاه بردبارى كند، قطعى است.
222. امام صادقعليه السلام: همانا مؤمن كسى است كه هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از جاده حق بيرون نمىبَرد و هرگاه خشنود شود، خشنودىاش (از كسى)، او را به باطل نمىكشانَد و كسى است كه چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حقّ اوست، نمىگيرد.
223. امام صادق عليه السلام : خشم، كليد همه بديهاست.
224. مسيح عليه السلام - در پاسخ به سؤال از ريشه خشم -: خود بزرگْبينى و گردنفرازى و حقير شمردن مردم (ريشه خشم) است.
آزمندى
قرآن :
به راستى كه انسان، حريص و كمطاقت آفريده شده است. هنگامى كه به او آسيبى رسد، سخت بىتابى مىكند.
حديث :
225. امام على عليه السلام : هر كه مىخواهد ايّام عمر خود را آزاد زندگى كند، طمع را در دل خويش جاى ندهد.
226. امام علىعليه السلام: چه زيبنده است كه انسان، آنچه را شايسته نيست، نخواهد!
227. امام علىعليه السلام - در پاسخ به اين پرسش كه: آزمندى چيست؟:
به دست آوردن كم، با از دست دادن زياد است.
228. امام باقرعليه السلام: حكايت آزمند به دنيا، حكايت كِرم ابريشم است. هرچهبيشتر ابريشم بر خود مىتند، با بيرون آمدن از پيله بيشتر فاصله مىگيرد تا آنكه سرانجام، از غصّه مىميرد.
229. امام صادقعليه السلام: چه زشت است براى مؤمن كه خواستهاى خواركننده داشته باشد!
تعصب
قرآن :
(به ياد آريد) هنگامى را كه كافران در دلهاى خود، خشم و تعصّب جاهليت داشتند.
حديث :
230. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : كسى كه تعصّب بورزد يا برايش تعصّب ورزيده شود، حلقه ايمان را از گردن خويش، باز كرده است.
(در نقلى ديگر از اين حديث آمده است:) حلقه اسلام را ازگردن خويش، باز كرده است.
231. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هركس در دلش به اندازه دانه خَردلى عصبيّت باشد،خداوند در روز قيامت، او را با اعراب جاهليت برانگيزد.
232. امام علىعليه السلام: اگر ناگزير از داشتن تعصّب هستيد، پس، در راه يارىرساندن به حق و كمك به ستمديده، تعصّب نشان دهيد.
تنبلى
233. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: اى على! از دو خصلت بپرهيز : بىتابى و تنبلى ؛ زيرا اگر بىتاب و كمحوصله باشى، بر حق شكيبايى نكنى و اگر سست و تنبل باشى، حقّى را نپردازى .
234. امام علىعليه السلام: آن گاه كه اشيا با يكديگر جفت شدند، تنبلى و ناتوانى با هم ازدواج كردند و از آنها فقر متولّد شد.
235. امام علىعليه السلام: از منفورترين مردان نزد خداى متعال، بندهاى است كه خداوند او را به خودش واگذاشته است، به نحوى كه از راه راست منحرف شده، بىرهنما راه مىسپُرَد. اگر به كِشته دنيايش بخوانند، كار مىكند و اگر به كِشته آخرت (عمل صالح و پاداش اخروى) فرايش خوانند، تنبلى نشان مىدهد.
236. امام علىعليه السلام: مؤمن به آنچه ماندنى است، تمايل دارد و از آنچه رفتنى است، رويگردان... از تنبلى به دور است و پيوسته سرزنده و با نشاط است.
237. امام باقرعليه السلام: من نفرت دارم از كسى كه در كار دنيايش تنبل باشد. هر كه در كار دنيايش تنبل باشد، در كار آخرتش تنبلتر است.
خود بزرگ بينى
238. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: از تكبّر بپرهيزيد؛ زيرا گاهى با پوشيدن ردايى هم به انسان، غرور دست مىدهد.
239. امام على عليه السلام : از كارى كه خدا با ابليس كرد، درس بگيريد؛ چه، كار دراز مدت و كوششهاى توانفرساى او را به سبب لحظهاى تكبّر، باطل ساخت. او شش هزار سال خدا را پرستش كرده بود كه معلوم نيست آيا از سالهاى دنياست يا از سالهاى آخرت.
خودپسندى
240. امام علىعليه السلام - در عهد نامهاش به مالك اشتر، هنگامى كه او را به حكومت مصر گمارد -: زنهار از خودپسندى و تكيه كردن به آنچه كه تو را به خودپسندى مىكشانَد، و از شيفتگى به ستوده شدن ؛ زيرا اينها از مناسبترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را بر باد دهد.
241. امام علىعليه السلام: گناهى كه بر اثر آن ناراحت شوى، نزد خدا بهتر از كار نيكى است كه تو را دچار خودپسندى كند.
242. امام صادقعليه السلام: خداوندU به داوودعليه السلام فرمود: «اى داوود! مؤمنان راستين را هشدار ده كه به اعمال خود، مغرور نشوند؛ زيرا بندهاى نيست كه به پاى حسابش كشم، مگر اينكه هلاك شود».
خودنمايى
قرآن :
پس خودستايى نكنيد. او به كسى كه تقوا ورزيده، داناتر است.
با مردم رياكارى مىكنند، و خدا را جز اندكى به ياد نمىآورند.
و همانند كسانى مباشيد كه از سرزمينشان با سرمستى و نمايشگرى در چشم مردم، بيرون شدند، و (مردمان را) از راه خدا بازداشتند؛ و خداوند به آنچه مىكنند، احاطه دارد و آگاه است.
حديث :
243. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: اى ابوذر! از خدا بترس و در حالى كه دلى تبهكار دارى، براى جلب احترام مردم، نزد آنان خود را خداترس وانمود مكن.
244. امام علىعليه السلام: رياكار، ظاهرش زيبا و باطنش بيمار است.
245. امام علىعليه السلام: چه زشت است كه آدمى، باطنى بيمار و ظاهرى زيبا داشته باشد!
246. امام علىعليه السلام: خداوندا! به تو پناه مىبرم از اينكه ظاهرم در نگاه مردم، نيكو باشد و باطنم كه بر تو آشكار است، زشت! خود را رياكارانه نزد مردم به چيزى بيارايم كه تو بهتر از من بدان دانايى. آن گاه، ظاهرِ نكويم را براى مردم، آشكار دارم و بدى كردارم را نزد تو آورم و بدين سان، به بندگان تو نزديك شوم و از خشنودى تو به دور مانم.
247. امام صادق عليه السلام - در پاسخ به سؤال از سخن خداى تعالى: «پس خود ستايى نكنيد» : «مانند اينكه انسان بگويد: "ديشب نماز خواندم"، "ديروز روزه گرفتم" و امثال اين سخنان».
سپس فرمود: «عدّهاى بودند كه چون صبح مىشد، مىگفتند:
"ما ديشب نماز خوانديم" و "ديروز، روزه گرفتيم". علىعليه السلام فرمود: "امّا من، شب و روز را مىخوابم و اگر بين شب و روز نيز فرصتى بيابم، در آن هم مىخوابم"».
ناهماهنگى رفتار وگفتار
قرآن :
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا چيزى را مىگوييد كه بدان عمل نمىكنيد؟! در نزد خدا بسيار مبغوض است كه چيزى را بگوييد كه انجام نمىدهيد.
حديث :
248. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اى پسر مسعود! از آنان مباش كه بر مردم سخت مىگيرند و بر خود، آسان. خداى تعالى مىفرمايد: «چرا چيزى را مىگوييد كه بدان عمل نمىكنيد؟!».
249. امام على عليه السلام: نفرين خدا بر كسانى كه به خوبى فرمان مىدهند و خود، آن را فرو مىگذارند، و بر كسانى كه از زشتى باز مىدارند و خود، مرتكب آن مىشوند!
250. امام صادق عليه السلام: از آنان مباش كه براى بندگان، نگران كيفر گناهانشان هستند؛ امّا خويشتن را از كيفر گناهان خويش، ايمن مىشمارند؛ زيرا خداىU بهشت خود را به نيرنگ نمىدهد و جز با فرمانبرىِ خداوند به آنچه نزد اوست، نتوان رسيد، إنشاءاللَّه!
افراطىگرى
251. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : از افراط در دين بپرهيزيد؛ زيرا خداوند، آن را آسان قرار داده است. پس، از دين آنچه توانش را داريد، برگيريد (و بدان عمل كنيد)؛ چه اينكه خداوند، كار خوبْ امّا مستمر را، هرچند اندك باشد، دوست دارد.
252. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند، دوست دارد رخصتها و مباحاتش به جاى آورده شود، همان گونه كه دوست دارد واجباتش به جاى آورده شود.
253. امام على عليه السلام : نادان را نبينى، مگر افراطگر يا تفريطگر.
254. امام على عليه السلام : هر كس افراط ورزد، به حق نرسد.
* براى آشنايى بيشتر با خطر افراطيگرى مراجعه كنيد به: موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالبعليه السلام، جلد ششم: جنگ نهروان / درآمد.
سازشكارى
255. امام على عليه السلام : هرگاه با حق روبهرو شديد و دانستيد كه حقّ است، درباره آن مسامحه نكنيد كه به سختى زيان خواهيد ديد.
256. امام على عليه السلام : رحمت خدا بر شما باد! بدانيد كه شما در روزگارى به سر مىبريد كه حقگويان، اندكاند و زبان از راستگويى كُند است و پيرو حق، خوار و بىمقدار. مردمان اين زمانه به نافرمانى خو گرفتهاند و بر سازشكارى، با يكديگرْ همداستان شدهاند.
مزاحمت
257. كنزالعمّال - به نقل از انس -: هرگاه پيامبرصلى الله عليه وآله شبانه براى قرائت قرآن برمىخاست، آيات را بسيار آهسته تلاوت مىكرد.
پرسيدند: اى پيامبر خدا! به قرآن خواندن، صدايت را بلند نمىكنى؟
فرمود: «خوش ندارم دوستانم و خانوادهام را بيازارم».
تحقير
258. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ يك از شما نبايد احدى از بندگان خدا را خوار و بىمقدار شمُرَد؛ زيرا نمىداند كه كداميك از آنها دوست خداست.
259. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هيچ مسلمانى را خوار مشمار؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند، بزرگ است .
260. لقمانُعليه السلام - به فرزندش -: پسركم! هيچ كس را به سبب كهنه بودن جامهاش حقير مشمار؛ زيرا كه پروردگار تو و او يكىاست.
سرزنش
261. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هركس برادر خود را براى گناهى كه از آن توبه كرده است، سرزنش كند، نميرد تا خود آن گناه را مرتكب شود.
262. امام صادق عليه السلام: هر كس مؤمنى را براى گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.
263. خضرعليه السلام - در سفارش خود به موسىعليه السلام -: اى پسر عمران! هيچكس را به واسطه گناهى سرزنش مكن و بر گناه خويش، گريه كن.
عيبجويى
264. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: (چگونه است كه) هر يك از شما خاشاك را در چشم برادرش مىبيند و تنه درخت را (و يا فرمود: چيز بزرگى را) در چشم خود نمىبيند؟!
265. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : از زن بدكاره نپرسيد چه كسى با تو فسق كرد؛ زيرا همان گونه كه به راحتى مرتكب فحشا مىشود، به راحتى هم مسلمان بىگناهى را بدنام مىكند.
266. امام على عليه السلام : هر كه عيب خود را ببيند، از پرداختن به عيب ديگران، باز ايستد.
267. امام على عليه السلام: هركه عيبهاى نهانى را بكاود، خداوند از دوستى دلها محرومش كند.
268. امام على عليه السلام: هركه بر دوستش خُردهگيرى كند، دوستىاش گسسته مىشود.
269. امام صادق عليه السلام: نهان مردم را مكاو، كه بىدوست مىمانى.
سرْبار ديگران بودن
270. مكارم الأخلاق: در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله از مردى سخن به ميان آمد و گفته شد: او آدم خوبى است. گفتند: اى پيامبر خدا! آن مرد، همسفر حجّ ما بود. هرگاه در منزلى فرود مىآمديم، پيوسته زبانش به ذكر «لا اله الا اللَّه» گويا بود تا آنكه كوچ مىكرديم و در بين راه نيز همواره ذكر خدا مىگفت تا دوباره اتراق مىكرديم.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «پس چه كسى شترش را علوفه مىداد و غذايش را درست مىكرد؟».
گفتند: همه ما.
حضرت فرمود: «همه شما از او بهتريد».
271. مكارم الأخلاق: نقل شده كه پيامبر خدا در سفرى به ياران خود دستور داد گوسفندى ذبح كنند. يكى از آنها گفت: من ذبح مىكنم. ديگرى گفت: من پوست مىكَنم. سومى گفت: من گوشتش را خُرد مىكنم. چهارمى گفت: من آن را مىپزم.
پيامبر خدا فرمود: «من هم براى شما هيزم جمع مىكنم».
يارانش گفتند: نبايد به زحمت بيفتى، پدران و مادرانمان فدايت! مابه جاى شما كار مىكنيم.
پيامبر خدا فرمود: «مىدانم كه شما به جاى من كار مىكنيد، امّا خداوند Uخوش ندارد كه بندهاش با عدّهاى از دوستان و همسفران خود باشد و گوشهاى بنشيند و كار نكند». پس، آن حضرت برخاست و شروع به جمعآورى هيزم كرد.
272. امام على عليه السلام - ايشان عدّهاى را ديد كه با آنكه سالم و تندرستاند، در گوشه مسجد نشستهاند. فرمود: «شما كيستيد؟». گفتند: ما توكّل كنندگانيم.
حضرت فرمود: «نه، بلكه شما مفتخورانيد. اگر بهراستى توكّلكنندهايد، توكّلتان شما را به كجا رسانده است؟».
گفتند: اگر چيزى بيابيم، مىخوريم و اگر هم نيابيم، صبر مىكنيم.
فرمود: «سگهاى ما نيز همين كار را مىكنند!».
گفتند: پس چه كنيم؟
فرمود: «همان كارى كه ما مىكنيم».
گفتند: شما چه مىكنيد؟
فرمود: «اگر چيزى بيابيم، مىبخشيم و اگر نيابيم، شكر مىگوييم».
273. مسيح عليه السلام - او به مردى فرمود -: «چه كار مىكنى؟»
گفت: عبادت پيشه كردهام.
فرمود: «پس چه كسى مخارج تو را تأمين مىكند؟».
گفت: برادرم.
فرمود: «برادرت از تو عابدتر است».
نظرات شما عزیزان: